بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دونفر با هم حرف می زدند.یکی خدا و دیگری بنده. کلمات رد و بدل شده حکایت از مسلط بودن خدا و مرتبه بلند او داشت.
بنده گفت: خدایا هر چیز برای من سخت است برای تو راحت است. تو مسلطی ولی من در سلطه تو راحتم
خدا گفت: تو را برای خودم ساختم. مخلوق طاغوت شکن من. با اذن من مختصات قدرت را عوض کن.
طاغوت گفت: بی اذن من حق ایمان آوردن به خدا را نداشتی.
بنده گفت: خدا با آن همه قدرت مجبورم نکرد.تو هم خدا را فراموش نکن!
طاغوت بی چاره شد و شکست و بنده فهمید در کشور خدا سخت مبارزه کردن، مشقت نیست! ادا در آوردن در پذیرش ذکر خدا، بیچارگی است.
درباره این سایت