بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

دو نفر بودند که با هم صحبت می کردند یکی خدا و دیگری بنده. بنده داشت با این همکلامی به میان اقوام گمراه می رفت و امر خدا را بر زبان داشت و ابلیس را که از دهان قوم های گمراه حرف می زد، رسوا می کرد.

بنده می گفت: پرستش غیر خدا نه.نذیر و بشیرم.استغفار  آنگاه توبه.

اقوام می گفتند: بگو بیاید عذاب.ما که دست نمی کشیم.از تو توقع نداشتیم.خوب می دانی چه می خواهیم.نمازت باعث حرف های بی اساس است؟.

خدا از این گفتگو غافل نبود، گفت: فاستقم کما امرت. پایدار باش چنان که فرمان یافته ‏اى‏

بنده، پیر شد. به خاطر سعادت اقوام؛ اما پژمرده نشد!

خدا، پیرها را گرامی می دارد.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها