بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

دو نفر باهم حرف می زدند؛ یکی خدا و دیگری بنده. بنده متوجه شد آیه ها ستاره اند. چشمانش را که به آنها می دوزد ارتفاع می گیرد. آنقدر بالا می رود که همه چیز و همه وقت و همه جا را می تواند یکجا ببیند.

بنده گفت: الله اکبر! از این بالا، چقدر دیوارها و بن بست ها و موانع حقیرند. خدایا همکلامی با تو قد را بلند می کند.

ابلیس گفت: طمع من به نشسته هاست.شریکشان در اموال و اولاد هستم

موانع من برای آنها موانع است.

خدا گفت: نگران نباش آرام آرام که کلامم را جاری کنی نشسته ها بلند می شوند و قد می کشند.

بنده از خوشحالی گریه کرد و صورتش به سجده افتاد.



مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها